سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
نوشته شده در تاریخ 91/11/4 ساعت 4:18 ع توسط fereshteh falahati


تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود

از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است

عاشقانه دوستت دارم  . . .




ا کرده گنه در این جهان کیست بگو آنکس که گنه نکرد وچون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو



و ای روحم ، عزیز دلنوازم / ز پیغامت نمودی سرفرازم
تو در یاد منی ، من شرمسارم / صفای قلب پاکت را بنازم . . .


ا من ای دوست , اگر خوب اگر بد باشی ......تپش حس من این است که تو باید باشی


 







  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ